بقدر کلاه. به اندازۀ کلاهی از جامه و قماش. جامه ای به اندازۀ یک کلاه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : رفتم تبری به پنبه دوزی دادم تا پنبه زند کلاه واری برداشت. (یادداشت ایضاً)
بقدر کلاه. به اندازۀ کلاهی از جامه و قماش. جامه ای به اندازۀ یک کلاه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : رفتم تبری به پنبه دوزی دادم تا پنبه زند کلاه واری برداشت. (یادداشت ایضاً)
دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد. محلی کوهستانی و معتدل است و سکنه 366 تن. آب آنجا از چشمه، محصول آن غلات، بنشن، سیب زمینی، و شغل مردم زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد. محلی کوهستانی و معتدل است و سکنه 366 تن. آب آنجا از چشمه، محصول آن غلات، بنشن، سیب زمینی، و شغل مردم زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
کمانگر و آنکه کمان می سازد. (ناظم الاطباء). کمان سازنده. آنکه کمان سازد. (فرهنگ فارسی معین) : ز غمزه تیر و از ابرو کمان ساز همه باریک بین و راست انداز. نظامی. و رجوع به مادۀ بعد شود
کمانگر و آنکه کمان می سازد. (ناظم الاطباء). کمان سازنده. آنکه کمان سازد. (فرهنگ فارسی معین) : ز غمزه تیر و از ابرو کمان ساز همه باریک بین و راست انداز. نظامی. و رجوع به مادۀ بعد شود
انتقام جو. منتقم. انتقام گیرنده: سوی خیمۀ خویش بازآمدند همه با سری کینه ساز آمدند. فردوسی. شوند آگه از من که بازآمدم دل آگنده و کینه ساز آمدم. فردوسی. برفتند هر دو به راه دراز یکی آزپیشه یکی کینه ساز. فردوسی. جوری که ز غمزۀ تو دیدیم بر عالم کینه ساز بستیم. خاقانی. سیه شیر چندان بود کینه ساز که از دور دندان نماید گراز. نظامی. ، جنگجو: چو او را ندیدند گشتند باز دلیران سوی رستم کینه ساز. فردوسی
انتقام جو. منتقم. انتقام گیرنده: سوی خیمۀ خویش بازآمدند همه با سری کینه ساز آمدند. فردوسی. شوند آگه از من که بازآمدم دل آگنده و کینه ساز آمدم. فردوسی. برفتند هر دو به راه دراز یکی آزپیشه یکی کینه ساز. فردوسی. جوری که ز غمزۀ تو دیدیم بر عالم کینه ساز بستیم. خاقانی. سیه شیر چندان بود کینه ساز که از دور دندان نماید گراز. نظامی. ، جنگجو: چو او را ندیدند گشتند باز دلیران سوی رستم کینه ساز. فردوسی
یکی از هنرهای دستی است و آن نوعی ماسک سازی است. مواداولیۀ آن از کاغذ است. در این رشته قالب را از گل تهیه می کنند و روی گل چند کاغذ می چسبانند، بعد سریشم و کاغذ را بهم الصاق می کنند. (فرهنگ فارسی معین)
یکی از هنرهای دستی است و آن نوعی ماسک سازی است. مواداولیۀ آن از کاغذ است. در این رشته قالب را از گل تهیه می کنند و روی گل چند کاغذ می چسبانند، بعد سریشم و کاغذ را بهم الصاق می کنند. (فرهنگ فارسی معین)
یکی از هنر های دستی است و آن نوعی ماسک سازیست. مواد اولیه آن از کاغذ است. در این رشته قالب را از گل تهیه میکنند و روی گل چند کاغذ می چسبانند بعد سریشم و کاغذ را بهم الصاف میکنند
یکی از هنر های دستی است و آن نوعی ماسک سازیست. مواد اولیه آن از کاغذ است. در این رشته قالب را از گل تهیه میکنند و روی گل چند کاغذ می چسبانند بعد سریشم و کاغذ را بهم الصاف میکنند